یورگ سن سیز آغلایار

ساخت وبلاگ

خواب دیدم رو ایوون خونه قدیمی نشسته ام غمگین و ناراحت ، بابام از دور داشت میومد جوون و خوشحال ، اومد بدون هیچ حرفی بغلم کرد اروم شده بودم دوست نداشتم این بغل تموم بشه میخندیدم و میخندید ، بیدار شدم اتاقم بوی بابامو میداد امنیتم وصف نشدنی بود کاش بیدار نمیشدم.

+ نوشته شده در  یکشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۰۹ساعت 19:46  توسط قووم  | 
یورگ سن سیز آغلایار...
ما را در سایت یورگ سن سیز آغلایار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ghoam بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1396 ساعت: 9:54